پاتوق بچه باحالا

یک روز، غمگین در خیابان قدم می زدم... فکر اینکه دنیا، پر از نامردیست، پر از ظلم است، سخت مرا آزار می داد. تا اینکه در آن روز کودکی را دیدم، که با شوق و ذوقی فراوان در پی گرفتن پرنده ای می دوید، از خنده ی آن کودک خندم گرفت... در آن روز زوج مسنی را دیدم، که پس از سالها چنان می گفتند و می خندیدن که گویی خوشبخترین آدم های روی زمینند، از شادی آنها شاد شدم... در آن روز جوانی را دیدم، در حالی که برخی ها با بی اعتنایی از کنار کودک فقیری رد می شدند، او را به خوردن یک وعده غذا دعوت کرد، از بزرگواری آن جوان اشک شوق ریختم... در آن روز فرزندی را دیدم، که داشت شاخه گلی را تقدیم مادرش می کرد، از خوشبختی آنها به وجد آمدم... در آن روز خیلی ها را دیدم، فقط خوبی بود... نه اندوهی و نه غمی، نه ظلمی و نه تحقیری... در آن روز خدا را دیدم... و آن روز من هم خندیدم با تمام وجود، طوری که آسمان و زمین از صدای قهقه ی من خندشان گرفت... و دانستم دلخوشی هایم کم نیست، زندگی باید کرد... ,زندگی، پاکی، زیبایی، کودک، جوان، زوج مسن، مطالب زیبا، ...ادامه مطلب

دیروز بزرگی می گفت: هر وقت احساس کردی ناخودآگاه دلت گرفت، بدان جایی کسی دردی دارد.   هــــــــــــــــــــــی این روزها چقدر دلم می گیرد...!!   ,مهرداد، حبیبی، استادمان می گفت، دلتنگی، درد، روزها، ...ادامه مطلب

اگر بروی چشمانم دیگر سوی دیدن ندارند... بعد از تو، آسمان چشمانم همیشه بارانیست. ,چشمان، توان دیدن، رفتن، چشمانم را بردی، آسمان چشمانم بارانیست، مهرداد حبیبی، ...ادامه مطلب

خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی. ای دنیای پر از سراب این را بدان: اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد. اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم. اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم. اصلا  هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش... ولی همیشه این را بدان  من، خدا را دارم.   ,خدای مهربان، مطالب زیبا، مطالب پر محتوا، تقلای دنیا، مهرداد حبیبی، هرگز زندگی را نمی بازم، ...ادامه مطلب